گروه انتشاراتی ققنوس | هنر برای سير کردن شكم گرسنگان
 

هنر برای سير کردن شكم گرسنگان

نمايش خبر

........................

روزنامه اعتماد

سه شنبه 19 دي 1402

........................

نسيم خليلي

«رستوران نقاشي»، روايتي از دغدغه‌مندي انسان معاصر است آنگاه كه به چگونگي اهميت هنر در زندگي روزمره مي‌انديشد وقتي كه آدميزاد بيش از هر زمان در ورطه جنگ و قحطي و فقر درافتاده و هنر خريداري ندارد و از همين روست كه نگارنده، قهرمان قصه خود، لافلور را با نقاشي‌هايي مي‌نماياند كه مغذي‌اند و مي‌توانند شكم گرسنگان را سير كنند: «نقاشي‌اش از فرط غنا و استحكام و احساس و طراوتي كه در آن موج مي‌زد، كاركرد غذاي واقعي را پيدا كرده بود، نه فقط براي روح كه براي جسم هم مفيد بود. كافي بود به يكي از تابلوهاي او خيره شويد، انگار غذايي مثل رولت گوشت، مرغ بريان، سيب‌زميني سرخ‌كرده، يا ميوه خورده باشيد.» در ابتدا نه لافلور و نه خريدار تابلوهايش، ارمس، هيچ‌يك متوجه اين خاصيت نشدند هرچند كه نويسنده مي‌نويسد كه ارمس در مواجهه با نقاشي‌هاي تازه، «حس كرد صورتش از گرما مي‌سوزد، خون در گونه‌ها و گوش‌هايش مي‌جوشد و تنش در رفاه كرخ‌كننده‌اي فربه مي‌شود.» اما در واقع كاشف اين ويژگي مغذي‌بودگي نقاشي‌ها، گرسنه آس و پاس‌، مودرو بود كه با تماشاي يكي از تابلوهاي لافلور در ويترين گالري ارمس، به اين خاصيت پي برد و در مواجهه با ارمس چنين سخنان مكاشفه‌آميز نماديني بر زبان آورد: «براي كشف راز اين نقاشي نبايد جزو آن مردمي باشيد كه در شبانه‌روز سه وعده غذا مي‌خورند و هميشه شكم‌شان پر است. آنچه لازم است گرسنه بودن است. همان‌طور كه من امروز صبح بودم.» ارمس هرچند مودرو را ديوانه پنداشت اما با آزمودن آنچه گفته بود فهميد كه نقاشي‌هاي لافلور نقاشي‌هاي مغذي‌اند و اين ويژگي مي‌تواند انقلابي در بازار هنري فرانسه بيافريند درنتيجه تلاش كرد در ملاقات با لافلور او را به انعقاد قراردادي سودآور متقاعد كند، او با ادبياتي ستايشگر ابعاد تاريخي اين هنر نوپديد را براي خالقش بازنمايي كرد تا بدين‌وسيله خود را در جايگاه بازارياب اصلي اين كالاي هنري- تجاري در روزهاي پساجنگ تثبيت كرده باشد: «نقاشي شما قدرت شگفت‌انگيزي دارد كه بدن انسان مي‌تواند از آن تغذيه كند. نقاشي شما از لحاظ استحكام، تاثيرگذاري، كيفيت خميرمايه‌ها و قدرت تركيب، چكيده‌اي از رازهاي اساسي خلقت است. با نبوغ و استعدادتان موفق شده‌ايد ارتباطي واقعي ميان ماده بيجان و زندگي در نقاشي‌تان بيافرينيد. نقاشي شما غذاست.» از اين پس لافلور زندگي هنري ديگرگونه‌اي پيدا مي‌كند، او گرسنگان را از كوپن آذوقه بي‌نياز مي‌كند و به عنوان كارگري شريف در راه اعتلاي فرانسه پساجنگ، سرتيتر اخبار روزنامه‌ها مي‌شود: «لافلور در تمام جهان شاهدي بر عظمت فناناپذير فرانسه ما خواهد بود. نيات انسان‌دوستانه فرانسه ما براي ملت‌هاي ديگر رشك‌انگيز و موجب تحسين آنهاست.» نويسنده در ادامه تصريح داشته كه لافلور درواقع سرحلقه اين تغيير بزرگ در هنر و ادبيات شده و در ديگر هنرها هم به تأسي از نقاشي‌هاي مغذي او، شاهد تاثيرات مشهوديم، گرمابخشي، شوق كاركردن و بازگشت خواب راحت؛ آيا در روياي نويسنده، چنين آفرينشي بشر را از سياهچال بي‌نيازي از هنر رهانيده است؟ رستوران نقاشي را مارسل آمه نوشته و انتشارات ققنوس به بازار كتاب عرضه كرده است.

ثبت نظر درباره این نقد
عضویت در خبرنامه