« ما سه نفر بودیم : من و مامان و گاهی بابا . گاهی هم دو نفر میشدیم : من و مامانم یا من و بابام. گاهی هم یک نفر بودیم : یعنی فقط من بودم و غیر از من کسی نبود . پس ما گاهی سه نفر ، گاهی دو نفر ، و گاهی یک نفر بودیم . به این ترتیب من یاد گرفتم با اعداد 1 و 2 و 3 خیلی کارها میتوان کرد . » کتاب « فیلسوف کوچولو » مجموعهای از پرسشهای بیپاسخی است که فقط به ذهن بچهها میرسد . بزرگترها میگویند وقتی بزرگ شدید جواب همه سؤالهایتان را پیدا میکنید . اما متأسفانه بچهها وقتی بزرگ میشوند سؤالهایشان هم عوض میشود . شاید شما هم تا به حال این فکر به ذهنتان رسیده باشد که شما یک نفر نیستید بلکه 2 نفرید : یکی خودتان و یکی هم خودِ خودتان . من بیشتر وقتی این احساس را دارم که در مورد خودم قضاوت میکنم . کتاب « فیلسوف کوچولو » در 72 صفحه منتشر شده است .