گروه انتشاراتی ققنوس | زندگی پشت و رو
 

زندگی پشت و رو

سايت الف

  زندگي پشت و رو داستاني شعرگونه به روايت تاينها لاي، نويسنده آمريكايي ويتنامي تبار است كه شخصيت اصلي آن، «ها» در كشمكشي با خود و پيرامونش، به دنبال بهشتي گمشده است. اين بهشت مدفون در ميان ويتنام و آمريكا، مدهوش  و سرگردان، شخصيت اصلي داستان را به سوي خود مي خواند.

     روزهاي «ها»، دختر 10 ساله ويتنامي به مراقبت از درخت پاپايا – كه شايد تنها يادگار از سرزمين پدري اش است، گوش دادن به قصه هاي مادر، انتظار كشيدن براي بازگشت پدري كه «ها» هرگز او را نديده و سروكله زدن با سه برادر بزرگ ترش مي گذرد، اما هنگامي كه آتش جنگ به ويتنام جنوبي مي رسد، «ها» مجبور مي شود همراه خانواده اش سوار كشتي به اصطلاح، نجات شده و قدم به سرزميني بگذارد كه در همان ابتدا، جز تحقير و ناسازگاري، برايش چيزي نداشته است.

     زندگي پشت و رو، روايت سال هاي سرنوشت ساز زندگي «ها» و خانواده اش است؛ سفري پر ماجرا براي يافتن اميد در دنيايي ديگر. دنيايي كه كودكي  و سال هاي خاطره انگيزش را از او گرفته است.

     داستان «زندگي پشت و رو»، شامل 119 قطعه شعر نو در مايه هايكوي شرق دور (صرف نظر از اندازه این شعرها که بلند هستند) و در سبك ويتنامي است كه در برگردان به فارسي، بهزاد صادقيان، مترجم جوان و خوش ذوق اثر، به صورت مقبولی آن را با وزن و ضرب آهنگ شعر سپيد و يا بي وزن، متوازن و هماهنگ ترجمه كرده است.

     اين داستان چهار بخش دارد؛ در بخش اول با عنوان سايگون (پايتخت ويتنام)، نويسنده 33 عنوان شعر را براي روايت حضور «ها» در ويتنام جنوبي آورده است. اين بخش با شعري تحت عنوان «1975: سال گربه» شروع شده و راوي شادي و سرخوشي كودكانه «ها» در عيد تِت معادل 11 فوريه (23 بهمن ماه) مي باشد؛ عيدي كه  اولين روز از تقويم قمري است و خانوادة «ها»، هرسال دانه هاي شيرين گل نيلوفر را با كيك برنجي چسبناك مي خورند، همه لباس نو به تن مي كنند و مادر به آنها يادآوري مي كند كه رفتار آن روزشان، نشان دهنده رفتارشان در كل سال است.

     به همين خاطر همه – چه خوشحال و غيرخوشحال، لبخند مي زنند، جارو نمي زنند تا اميد را جارو كنند و آب هم زمين   مي ريزند تا اميد را به زمين بريزند و كلي از بركات و مواهب اين روز برخوردار شوند.

     در اين فصل، كه يادداشت هاي «ها» را از 11 فوريه  تا 30 آوريل – آخر بعد از ظهر (23 بهمن ماه تا 10 ارديبهشت) را به خود اختصاص داده، در آن دو قطعه با خصوصياتی منحصر به فردتر از ساير اشعار اين بخش، آورده شده است؛ اشعاري به نام هاي كيم ها (قطعه سوم) و پدر ناشناس (قطعه دوازدهم) به صورت ترجيع بندي براي زندگي كه بايد هر روز تكرار شود.

     در واقع، تاينها لاي درصدد آن است كه مفهوم و جايگاه مادر و پدر را در زندگي ((ها)) نشان بدهد. پدري كه در جنگ مفقود الاثر شد و مادري كه بدون او و با البته با غم او، خانواده را سرپا نگه داشته است.

     بخش دوم داستان با عنوان «در دريا»، زندگي «ها» و مهاجرت او را به اتفاق خانواده اش، طي 19 قطعه شعر نشان مي دهد. اين مهاجرت طولاني و طاقت فرسا هم در بازه زماني يكم مه تا 8 اوت (11 ارديبهشت ماه تا17 مرداد ماه) و در اوج تابستان صورت گرفته است. تابستاني كه در عين گرمي بخشيدن به خانواده «ها»، رنج فراواني را هم به ويتنامي هاي غصه دار داستان تحميل كرده است.

     بخش سوم داستان با عنوان «آلاباما»، بلندترين بخش از رويدادهاي زندگي «ها» را شامل مي شود. اين بخش شامل 55 قطعه شعر بوده و طي 15 اوت تا 21 دسامبر (18 ارديبهشت ماه تا اول دي ماه) سروده شده است.

     اين بازه زماني، سه فصل از سال را كه بيشترين فراز و نشيب هاي زندگي «ها» در آن رخ داده شامل مي شود. دوره اي از زندگي دخترك كه پس از ورودش به خاك آمريكا، به صورت سمبليك، سه مرحله تغيير او و خانواده اش را بيان مي كنند.

      بالأخره بخش چهارم داستان زندگي پشت و رو، «از حالا به بعد»، بخشي است كه «ها» قصد دارد باقيمانده زندگي خود را در آن براي خوانندگان  مرور كند؛ مروري كه از نوشتن يك نامه در 24 دسامبر (4 دي ماه) شروع و به عيد تِت ديگري در 31 ژانويه (12 بهمن ماه) ختم مي شود. عيد تِت ديگري كه زندگي «ها» را به سال 1976؛ سال اژدها، پيوند مي زند و تداعي كننده نوستالژي دوران كودكي اش است.

     «تاينها لاي» در کتاب «زندگي پشت و رو»، کوشیده كه داستان زندگي خود را بازگو کند؛ البته با روایتی شعرگونه. نويسنده در یادداشتی که برای کتاب نوشته معتقد است، هریک از خوانندگان داستان مي توانند حديث نفس و داستان زندگي خود را در قالب شعر بگويند. شعري كه به اعتقاد او، مي تواند از قالب هاي رايج و به شدت متكلف و پيچيده، خارج شده و بدون تكلف و صادقانه، روايت گر زندگي هركسي باشد. شعري با تاريخ كه يادآور لحظه لحظه زندگي خوانندگان باشد.

     تاينها لاي در بخش مصاحبه نيز معتقد است كه «ها»، وجهي از شخصيت سركوب شده او در ناخودآگاهش است كه توانايي گفتن حقيقت را دارد. شخصيتي كه تبديل به زبان گويا و فرياد او پس از حدود 4 دهه زندگي در آمريكا است و نماينده اي نمادين و البته واقعي، كه مي خواهد حق پناهندگاني را ادا نمايد كه نويسنده، كتابش را به آنها تقديم كرده تا به اين اميد، هر يك خانه اي بيابند و در آرامش زندگي كنند.

     در اين ميان، ديدگاه هاي سياسي و اجتماعي تاينها لاي نيز قابل تأمل است؛ وي در جايي از داستان از زبان «ها» مي گويد كه جنگ در سايگون را به صلح در آلاباما ترجيح  مي دهد و ابراز اين عقيده را به حساب تحقيري مي گذارد كه شخصيت اصلي داستان، طي اقامت اوليه اش در آمريكا متحمل شده است. از زبان آموزي و پيچيدگي هاي غيرمنطقي انگليسي تا كودكان و شهرونداني كه او را نماينده جنگ مي دانند و نه يك مهاجر كه به واسطه زياده خواهي آمريكا، گذشته و هويتش را از دست رفته مي پندارد.

     تاينها لاي معتقد است كه بچه ها در خلأ دست به عمل نمي زنند. بلكه واكنش و رفتارهاي آنان، مستقيماً تحت تأثير چيزهايي است كه بزرگ ترهايشان مي گويند و در ذهن و انديشه آنان القا مي كنند.
 

     به نظر مي رسد، تا زماني كه آتش جنگ ها در جهان شعله ور بوده و پناهندگان به كشورهاي مسبب جنگ، مهاجرت مي كنند، بايد كودكان و شهروندان اين كشورها هم به آن درجه از آگاهي برسند كه به صورت منطقي تر از آنچه براي «ها» اتفاق مي افتد، با شهروندان اين كشورها، برخورد كنند.
 
ثبت نظر درباره این نقد
عضویت در خبرنامه