گروه انتشاراتی ققنوس | ایده‌ آلیسم مطلق در کجا از ایده‌ آلیسم استعلایی جدا می‌شود؟
 

ایده‌ آلیسم مطلق در کجا از ایده‌ آلیسم استعلایی جدا می‌شود؟

مشاهده

ایده‌آلیسم مطلق در کجا از ایده‌آلیسم استعلایی جدا می‌شود؟

انتشار «وحدت اشیا» و بررسی یک اختلاف نظر میان کانت و هگل

رابرات استرن در کتاب «وحدت اشیا؛ هگل، کانت و ساختار ابژه» به بررسی اختلاف نظر کانت و هگل در خصوص چگونگی تبیین وحدت و فردیت اشیا و ابژه‌ها پرداخته است.

به گزارش خبرنگار مهر، کانت به عنوان خاستگاه اصلی ایده‌آلیسم آلمانی و نسبتی که فلسفه استعلایی او با اندیشه اخلافش «فیشته»، «شلینگ» و «هگل» دارد، همواره از مسائل تاریخی مهم در سیر تاریخ اندیشه در آلمان و کل فلسفه غرب بوده است. دغدغه اصلی در اینجا آن است که کانت به عنوان فیلسوفی که تلاش کرد از طریق پذیرش و بسط رویکرد استعلایی خود، از سوبژکتیویسم افراطی و ایده‌آلیسم فاصله بگیرد، چه نسبتی با سه ایده‌آلیست آلمانی که در بالا نام برده شدند برقرار می‌کند؟ به عبارتی، چطور می‌توان فلسفه کانت را که به ایده‌آلیسم استعلایی موسوم است، خاستگاه ظهور نوعی از ایده‌آلیسم دانست که در نقطه اوجش یعنی «هگل»، به ایده آلیسم مطلق یا عینی بدل شد که خود کانت به نوعی تلاش کرده بود از آن دور بماند؟!

اخیرا نشر ققنوس کتابی منتشر کرده است که این مسئله عمیق و پیچیده فلسفه آلمانی در قرنهای ۱۸ و ۱۹ را با شیوه‌ای بدیع مورد بررسی و تحلیل قرار داده است. «وحدت اشیا» با زیرعنوان «هگل، کانت و ساختار ابژه» به گفته نویسنده‌اش «رابرت استرن» به این دغدغه می‌پردازد که چه چیزی ابژه فردی را به ابژه‌ای فردی بدل می‌سازد و اساسا وحدت یک «چیز» (ابژه) چگونه قابل تبیین است! به همین دلیل محتوای محوری این کتاب معنادار ساختن وحدت اشیا (چیزها) است و عنوان این کتاب هم به همین دلیل انتخاب شده است. اما چرا و چگونه تبیین معنای وحدت اشیا می‌تواند به مسئله‌ای مهم از تاریخ فلسفه آلمانی و نسبتی که کانت با ایده‌آلیست‌ها و به طور خاص با هگل برقرار می‌کند، پاسخ می‌دهد؟ رابرات استرن در این کتاب مدعی شده که پاسخ‌های دوگانه‌ای که کانت و هگل به مسئله «چگونگی تبیین وحدت چیزها» داده‌اند، راه این دو را از هم جدا کرده و نشان می‌دهد که ایده‌آلیسم استعلایی کانت در کجا و چگونه از ایده‌آلیسم عینی یا مطلق هگل جدا و متمایز می‌شود.

استرن ادعا می‌کند که کانت از اسلاف تجربه‌گرایش (لاک، بارکلی و هیوم) نگرشی اساسا اتمیستی را به ارث برده بود که بر اساس آن وحدت اشیا را با فعالیت سوژه‌ی تالیف‌کننده توضیح داد. در این شیوه تبیین، کانت از طریق تحمیل کردن مقولات متعدد بر کثرتی از تجارب، آنها را در درون یک ابژه (چیز) جمع می‌کرد و آن را به عنوان «ابژه فردی» توضیح می‌داد. بنابراین بر طبق دیدگاه او ساختار جهان و وحدت چیزهای موجود در آن توسط سوژه – از طریق تحمیل مقولاتش - بر جهان تحمیل می‌شود و قوام ابژه‌های وحدت‌یافته و فردی‌شده از بطن این فرایند ظاهر می‌گردد.

اما در فلسفه هگل وضعیت کاملا متفاوت است؛ استرن در کتاب «وحدت اشیا» مدعی شده است که هگل بر خلاف کانت معتقد است وحدت اشیا و افراد را باید با شیوه‌ای ارسطویی یعنی با «جوهری کلی» توضیح داد؛ بر طبق این نگاه ما ابتدا اشیا و چیزها را به عنوان جواهری کلی مانند کتاب، اسب، انسان و... تشخیص می‌دهیم و سپس این جواهر کلی به افراد بدل می‌شوند. از نظر هگل این جواهر کلی، بخشی از ساختار هستی‌شناختیِ خودِ واقعیت هستند و در نتیجه از اساس باید منکر هر نقشی برای سوژه‌ی تالیف‌کننده‌ای شد که کانت به آن معتقد بود. بدین‌ترتیب هگل با پذیرش رویکردی رئالیستی‌تر و با نهادن بار تبیین وحدت اشیا و چیزها بر دوش جواهر کلی – که از نظر او جزو ساختار واقعیت بیرونی هستند - ایده‌آلیسم سوبژکتیو یا آنچه را که کانت علاقه داشت «استعلایی» بنامد رد می‌کند، و نوعی ایده‌آلیسم عینی یا به معنایی هگلی «ایده‌الیسم مطلق» را به جایش می‌نشاند.

 
کتاب «وحدت اشیا؛ هگل، کانت و ساختار ابژه» نوشته رابرت استرن، با ترجمه محمدمهدی اردبیلی و مهدی محمدی‌اصل در ۲۳۸ صفحه و با قیمت ۱۸ هزار تومان روانه بازار کتاب شده است.
ثبت نظر درباره این نقد
عضویت در خبرنامه