گروه انتشاراتی ققنوس | ارانی؛ مارکسیست ناسیونالیستی قربانی یک توطئه
 

ارانی؛ مارکسیست ناسیونالیستی قربانی یک توطئه

ارانی؛مارکسیست ناسیونالیستی قربانی یک توطئه

نگاهی به کتاب گفتمان چپ در ایران، (دوره قاجار و پهلوی اول)

 ماهرخ ابراهیم‌پور - روزنامه سازندگی، ۲۰ اسفند ۹۶

 

کتاب «گفتمان چپ در ایران، (دوره قاجار و پهلوی اول)» تالیف محمدعلی احمدی به چگونگی ورود بحث‌های سوسیالیستی به ایران می‌پردازد و این بحث را با تاثیر و تاثر ایرانیان از روسیه و ارتباطاتی که ایرانیان به ویژه از دوره قاجار با روس‌ها پیدا می‌کنند، مورد بررسی قرار داده است. مولف با نگاهی به جامعه ایران عصر قاجار، بستر و زمینه نفوذ اندیشه سوسیالیستی را مدنظر قرار داده و با حرکت جامعه به سوی پهلوی سخن از کمونیسم، ماتریالیسم و چگونگی آشنایی ایرانیان با این معانی، نقش تقی ارانی و گروه پنجاه و سه نفر را پیش می‌کشد. همچنین مولف در بررسی زندگی و کنش ارانی تلاش می‌کند که با بحث درباره مجله «دنیا» و چگونگی زندان افتادن وی سخنان تازه‌ای را بیان کند، اما با وجود تلاش مولف، هنوز ابهامات پرونده ارانی با مطالعه کتاب پابرجاست و نحوه چگونگی لو رفتن، عامل آن و سایر مسائل به خوبی گشوده نشده است. با این همه تمرکز بر مجله دنیا و باز کردن برخی از مقاله‌ها و مطالب آن کوشش درخوری است که می‌توانست حجم بیشتری از کتاب را به خود اختصاص دهد. ضمن اینکه مولف در بحث لو رفتن گروه ۵۳ نفر در میان خاطرات و نقل قول‌های یاران ارانی به کتاب‌های قدیمی بسنده کرده و کمتر سراغ کتاب‌ها و خاطرات جدید رفته است.   

سرفصل‌های کتاب در چهار بحث «بسترهای سیاس، اجتماعی و اقتصادی ایران در دوره قاجار و پهلوی اول»، «نفوذ اندیشه‌های سوسیالیستی به ایران و شکل گیری‌گفتمان سوسیال دموکراتیک»، «برآمدن کمونیسم در ایران و سیر تحول گفتمان حزب کمونیست» و «ارانی و فصلی جدید در گفتمان چپ ایران» تنظیم شده است.

تقابل با فئودالیسم، عامل گرایش به چپ

به نظر می‌رسد آنچه که باعث شد که سخن از سوسیالیسم در ایران مورد اقبال گیرد، جمعیت رو به افزون کارگری باشد، به طوری که مولف آن را یکی از عوامل موثر پیشروی گفتمان چپ در ایران دانسته است:«جنبش و گفتمان چپ در ایران ابتدا نه در تقابل با سرمایه‌داری، بلکه در مقابل فئودالیسم و در حمایت از کارگران بخش‌های غیرصنعتی شکل گرفت، زیرا اساسا نه نظام سرمایه‌داری شکل گرفته بود نه طبقه کارگر صنعتی. جامعه ایران پیش از این در طی قرن‌ها، جنبش ضدفئودالی را به نمایندگی مزدکیان، خرم‌دینان، شیعیان و ... تجربه کرده بود. جنبش جدید که در امتداد گذشته تاریخی خود و با سیمای دیگری ظهور کرده بود، ایدئولوژی خود را وامدار اندیشه مدرن غرب بود. بدین ترتیب بسترهای تاریخی، پیش زمینه‌های مورد اقبال قرار گرفتن سوسیالیسم را فراهم گردانید و جنبشی پا به عرصه سیاسی ایران نهادکه در سیر تکاملی خود به استقرار سوسیالیسم می اندیشید. تغییر ماهیت فئودالیته در ایران، در قرن سیزدهم ه.ش، یکی از عوامل موثر در چگونگی طرح گفتمان اولیه چپ بود.»(ص۹)

سیطره روسیه بر چپ ایرانی

پیروزی انقلاب اکتبر و شعارهایی که رهبران آن از جمله لنین به کشورهای همسایه دادند، می‌توان یکی از دلایل نفوذ اندیشه‌های سوسیالیستی به ایران شمرد:«اندیشه چپ به طور عمده تحت تاثیر مکتب چپ روسیه به ایران نفوذ کرد، بنابراین خط غالب گفتمان چپ ایران تا مدت‌ها متاثر از این مکتب باقی ماند. بسیاری از رهبران و نخبگان فکری این جریان در روسیه و قفقاز جذب اندیشه چپ شدند و طبیعتا تلقی آنها از این ایدئولوژی نیز همانی بود که در این کشور رواج داشت. اندیشه چپ پس از ورود به ایران غالبا در چهارچوب اهداف سازمانی مطرح شد. فعالیت‌های نظری نخبگان این جریان نیز به طور عمده در ابعاد سازمانی و بحث و بررسی در مورد استراتژی و برنامه‌های تشکیلاتی صورت پذیرفت.»(ص۱۲)

نگاه قهرآمیز به دستاوردهای رضاشاه

جامعه‌ای که از دوره قاجار در ایران وجود داشت با انقراض این سلسه و انتقال آن به پهلوی دچار تغییرات اساسی شد و این تغییرات که در پی حرکت ایران به سوی مدرنیزاسیون بود، منجر به افزایش طبقه کارگر در ایران شد، در این میان رضاشاه با رفتاری که در پیش گرفت، یکی از عوامل موثر در شکل‌گیری پنهانی اندیشه‌های چپ در ایران شد:«ساختار سیاسی پی‌ریزی شده به دست رضاشاه دستاوردهای مثبتی هم داشت که فراخور جامعه ایران بود و زمینه‌های تحول آنرا فراهم آورد. اما رفتار سیاسی رضاشاه در دوران حکومتش باعث می‌شد تا بسیاری از تحلیلگران در قضاوت خود نوعی نگاه قهرآمیز به این دستاوردها داشته باشند و آنها را تحت شعاع استبداد سیاسی وی تحلیل کنند، چنانکه در بسیاری از آثار آنها نکات مثبتی یادآوری می شوند، اما تحت تاثیر روش حکومتی وی منتقدانه بررسی می شوند. مثلا فوران اقدامات رضاشاه را فرآیند تجددخواهی نظامی به رهبری دولت می‌نامند و اعتقاد دارد که سمت و سوی این اقدامات و نحوه طراحی و اجرای انها به گونه‌ای است که نامگذاری عنوان استبداد نظامی را توجیه می‌کند. تحلیلگران دیگر نیز همچون فوران هر یک از ظن خود چنین برخوردی با این اقدامات ولو مثبت داشته‌اند.(ص۲۳)

 

سایه افکندن منش سیاسی شاه بر مدرنیزاسیون

مولف در ادامه برای تشریح رویکرد پهلوی نخست در تغییر جامعه ایران و سوق دادن آن به سوی مدرنیزاسیون به نقل نگاه و نظر برخی از محققان ایرانی و خارجی پرداخته است:«رضاشاه در سلطنت خویش نظام سیاسی جدیدی را در ایران پایه‌گذاری کرد. آبراهامیان بر این اعتقاد است که او پس از رسیدن به سلطنت، با ایجاد و تقویت سه پایه نگهدارنده‌اش، یعنی ارتش جدید، بوروکراسی دولتی و پشتیبانی دربار، برای تثبیت قدرت خود گام برداشت. به نظر او، برای نخستین بار پس از حکومت صفوی، دولت می‌توانست به واسطه سه ابزار مناسب نهادهای حکومتی یعنی قانون و زور و سلطه جامعه را کنترل کند. فوران نیز رژیم رضاشاه را استبداد نظامی می‌داند. سیروس غنی درباره خصوصیات شخصی رضاشاه بر این اعتقاد است که او به اقتضای تربیت و تجربه و خلق و خو، مردی مستبد و خودرای بود. کدی نیز اعتقاد دارد به آنکه چنین مدرن‌سازی سریعی برای گروه‌های اجتماعی سود و زیان‌های متقابلی به همراه می‌آورد، به سختی می‌شد رضاشاه را از اصلاحگری نمونه به شمار آورد، چرا که حرص او به گردآوری زمین، پول و خشونت و بی‌رحمی همیشگی‌اش در قبال مخالفان، ایلات و دیگران و بدرفتاری با متحدانش و بی‌حرمتی به آنها خلاف این را نشان می‌دهد. در این اظهارنظر به راحتی می‌توان دریافت که منش سیاسی رضاشاه چگونه بر تحولات عظیمی که به منظور مدرنیزاسیون ایران به وجود آورده بود، سایه افکنده است. کاتوزیان استبداد، ناسیونالیسم و شبه‌مدرنیسم و را سه جانبه حکومت رضاشاه می‌داند و نیز معتقد است که مهم‌ترین جنبه در این بین حکومت استبدادی است، زیرا اگر آن نبود جنبه‌های دیگر آثار مثبت بیشتر و آثار مثبت بیشتر و آثار منفی کمتری بر جای می‌گذاشت.»(ص۲۴)

حزب اجتماعیون عامیون، نطفه چپ در ایران

پس از بیان وضعیت جامعه ایران، تبادلاتی که ایرانیان با همسایه شمالی خود داشتند، نوبت به چگونگی ورود اندیشه چپ به ایران است:«نخستین سازمان‌ها و گروه‌های سوسیال دموکرات ایران در اواخر قرن سیزدهم ه.ش پا به عرصه سیاسی گذاشتند و گفتمان چپ را پایه نهادند. یکی از عوامل مهم در شکل‌گیری و تاسیس این سازمان‌ها رشد تمایلات سوسیالیستی و گسترش این اندیشه در بین ایرانیان، تحت تاثیر مهاجرت به روسیه و به ویژه ماورای قفقاز، بود. مهاجران ایرانی در ماورای قفقاز سازمان‌های سوسیال دموکرات ایران یعنی «اجتماعیون عامیون» و «عدالت» را تاسیس کردند و سپس فعالیت خود را به داخل کشور گسترش دادند. اجتماعیون عامیون را، در مقام نخستین سازمان سوسیال دموکرات ایران، عده‌ای از ایرانیان مهاجر با همکاری سوسیالیست‌های مسلمان منطقه بنیان نهادند. شعبه‌های این فرقه علاوه بر ماورای قفقاز در شهرهای مختلف ایران نیز دایر شد. طیفی از اجتماعیون فعال در ایران از جمله نیروهای اصلی پایه‌گذار اولین حزب پارلمانی کشور یعنی «حزب دموکرات ایران،‌عامیون» بودند. برخی اعضای حزب دموکرات بعدها «حزب سوسیالیست ایران» را تشکیل دادند. تاسیس «حزب عدالت» نیز نتیجه فعالیت ایرانیان در فضای سیاسی ماورای قفقاز و تحت تاثیر ایدئولوژی جدیدی بود که در این منطقه آموخته بودند. رهبران حزب عدالت از میان کسانی بودند که به قصد کار یا تحصیل به روسیه و ماورای قفقاز مهاجرت کردند و در حزب سوسیال دموکرات کارگری روسیه عضویت یافتند. عدالت، نیز همچون عامیون اجتماعیون فعالیت خود را به ایران کشانید و در پی گرایش به کمونیسم سرانجام تحت عنوان «حزب کمونیست» درآمد.»(ص۵۸)

 

رفتار تحقیرآمیز قفقازی‌ها با ایرانیان مهاجر

برخی از چهره‌های مطرح چپ در خاطرات خود به نوع برخورد اهالی قفقاز و باکو با ایرانیان اشاره کردند:«پیشه‌وری، که خود از مهاجران به ماورای قفقاز بوده، در مورد برخورد اهالی این منطقه با ایرانیان می‌نویسد:«قفقازی‌ها و اهالی محل، ایرانی را همشهری خطاب می‌کردند و او را پست و حقیر می‌شمردند.... او را تحقیر می‌کردند، در رستوران‌ها، ترن‌ها و در محل تفریح اجتماعی راه نمی‌دادند. همشهری از برده و غلامان دوره اسارت پست‌تر و حقیرتر بود. او مانند حیوانات کارگری برای کار کردن، زحمت کشیدن و کتک خوردن خلق شده بود.»(ص۶۲)

کارگران ایرانی غرق شده در کشتی روسی

گاهی برخوردهای تند و خشن روس‌ها با ایرانیان کارگر مهاجر، تنها به برخورد انفرادی و مرگ یک یا دو نفر ختم نمی‌شد، چنانکه در یک سند تعدادی از کارگران ایران در یک کشتی قفقازی جان باختند. حزب عامیون اجتماعیون نیز در نامه‌ای خواهان پی‌گیری دولت ایران در بررسی حقوق کشته‌شدگان شد:«این نامه به تاریخ ۱ ذی‌الحجه ۱۳۲۸ه.ق/12 آذر ۱۲۸۹ه.ش نوشته شده، نام مخاطبش مشخص نیست و تنها از لفظ «حضرت اشرف» برای خطاب استفاده شده است. اجتماعیون عامیون در این نامه پس از ارائه گزارشی که در آن گفته می‌شود در 20 ذیقعده دویست و چندنفر از کارگران ایرانی شاغل در شرکت میرکوری قفقاز در دریا غرق شده‌اند و توضیح این مطلب که شرکت مذکور، مقصر اصلی بوده، زیرا علی‌رغم ناآرامی‌ دریا کارگران ایرانی را مجبور به کار کرده و برای حمل و نقل کالاهای خود به دریا برده است، از مقام مسئول مورد خطاب خود خواهان رسیدگی به وضعیت ایشان می‌شوند. آنها به اطلاع می‌رسانند برخی از اعضای فرقه که علم حقوق خوانده‌اند، قانون روسیه در مورد این مستغرقین را از مدعی‌العموم پرسیده و دریافته‌اند که شرکت مذکور باید حقوق ده سال ایشان را به بازماندگان هر یک از آنها پرداخت کند.»(ص۹۰)

حزب دموکرات، حزبی با رویه انقلابی

برخی از اعضای حزب عامیون اجتماعیون بعدا در مجلس شورای ملی حزبی به نام دموکرات را تشکیل دادند. حزبی که اعضای توانستند در برخی از مسائل کشوری نقش بیشتری ایفا کنند؛ حزبی که به گفته برخی از معاصران رویه انقلاب داشت اما برخی از افراد سرشناس آن مانند تقی‌زاده با این برداشت، مخالف است:«بنا به گفته ملک‌الشعرای بهار، حزب دموکرات، انقلابی و حزب اعتدالیون، اعتدالی دانسته می‌شدند. برخی حزب دموکرات را انقلابیون یا دسته انقلابی می‌نامیدند و برخی متون تاریخی نیز با همین عنوان از آن یاد کرده‌اند. تقی‌زاده در این زمینه معتقد است که حزب دموکرات را مخالفان آن‌ها انقلابیون نامیده بودند و هر چند خود آن‌ها از این اسم تبرا کردند و قبولش نداشتند، به واسطه تکرار و تبلیغات، این اسم اغلب برای آنها در افواه ماند و حتی در بعضی از کتب تاریخ مشروطیت مثل امر مسلم تکرار شده است. تقی‌زاده ضمن مقاله‌ای تحت عنوان«کشف الغطاء» مفصلا نارضایتی‌اش را از این نامگذاری ابراز می‌دارد و مدعی می‌شود که این نام را اعتدالیون بر آنها نهاده بودند تا در مقابل خود را معتدل(میانه‌رو) معرفی کنند و با بیم دادن از تفکرات تندروانه، نمایندگان و مردم بیشتری را به سمت خود جلب کنند.»(ص۱۰۵)

 

گارد سرخ، نیرویی برای حمایت از بلشویک‌ها

یکی از مناطق ایران که تبادل اندیشه‌های سوسیالیستی به آن اسان‌تر بود، منطقه آذربایجان بود؛ منطقه‌ایی که به اعتقاد انقلابیون روسی می‌توانست نقش موثری در ترویج اندیشه‌های آنها ایفا کند:«حزب عدالت همان تشکیلاتی بود که بلشویک‌ها امید گسترش انقلاب سوسیالیستی به ایران را از طریق آن در دل می‌پروراندند، اما یک مشکل عمده وجود داشت و آن اینکه در این زمان آذربایجان تحت تاثیر حاکمیت کامل کمونیست‌ها قرار نگرفته بود.... حزب عدالت همبستگی‌اش با بلشویک‌ها در جنگ داخلی روسیه و در مواجهه با نیروهای خارجی را اعلام داشت و برای استقرار حاکمیت ایشان در آذربایجان عملا اقدام کرد. عدالتچی‌ها تلاش کردند نیروی مسلحی تحت عنوان گارد سرخ متشکل از کارگران ایرانی تشکیل دهند و آن را به منظور حمایت از بلشویک‌ها سازمان دهند. ایشان در باکو بسیاری از کارگران ایرانی را برای کمک به ارتش سرخ مسلح کردند، سپس فعالیت خود را به سایر بخش‌های آذربایجان، هشترخان، تفلیس، باطوم، ایروان و غیره گسترش دادند.»(ص۱۸۶)

 

ارانی در فرقه جمهوری انقلابی ایران

مولف پس از مروری بر سابقه نفوذ و رسوخ اندیشه سوسیالیستی در حزب عامیون و اجتماعیون، عدالت سراغ ارانی می‌رود:«ارانی پس از گرایش به مارکسیسم در کنار فعالیت‌های علمی و نظری به فعالیت سیاسی نیز روی آورد. فعالیت سیاسی او با پایه‌گذاری «فرقه جمهوری انقلابی ایران» در سال ۱۳۰۴ه.ش آغاز شد. فرقه جمهوری انقلابی ایران خود را سازمانی با هدف سرنگونی حکومت رضاشاه معرفی می‌کرد. در مورد چگونگی تاسیس فرقه جمهوری انقلابی ایران اطلاعات چندانی در دسترس نیست، اما آنچه مسلم است این که ارانی یکی از پایه‌گذاران و فعالان اصلی آن بوده است. امضای ارانی در پای یادداشت‌های کمیته مرکزی فرقه جمهوری انقلابی ایران موید این نکته است.»(ص۲۴۹)

 

مطالعه کاپیتال؛آغاز کنش سیاسی بزرگ علوی

ارانی، افرادی را در کنار خود برای فعالیت سیاسی جمع کرد که یکی از آنها مجتبی علوی معروف به بزرگ بود، بزرگ نیز درباره نخستین دیدارش با ارانی می‌نویسد:«نخستین دیدار در سال ۱۳۰۹ه.ش صورت گرفت. علوی پس از این به دعوت ارانی به منزل او می‌رود و با او مشغول بحث و مطالعه می‌شود. علوی می‌گوید که زندگی سیاسی‌اش از همین جا آغاز شد. او می‌افزاید بعدازظهرهای تابستان به منزل ارانی می‌رفتیم و با همراهی او کتاب «کاپیتال» مارکس را که به زبان آلمانی در اختیار داشتیم مطالعه می‌کردیم. چنانکه دیدیم، ارانی با برادر بزرگ‌تر او یعنی مرتضی علوی در فرقه جمهوری انقلابی ایران از نزدیک همکاری داشت. ضمنا او از همین طریق ابوالحسن علوی، پدر مرتضی و بزرگ، را که او نیز دارای تمایلات مارکسیستی بود، می‌شناخت.»(ص۲۷۶)

 

برگرفتن نام دنیا از مجله لوموند

پس از آنکه ارانی توانست برخی افراد چون ایرج اسکندری و بزرگ علوی را گرد خود جمع کند، به فکر انتشار مجله‌ای برای طرح مباحث پایه سوسیالیسم افتاد، برای دریافت مجوز این مجله یکسری مراحل را طی کرد:«ارانی در تماس با ماموران شهربانی و سایر دستگاه‌های دولتی برای چاپ و انتشار کتاب‌های علمی‌اش دریافته بود که سطح آگاهی آن‌ها بسیار پایین است و بسیاری از مطالب و اصطلاحات فلسفه غرب را نمی‌شناسند، از این‌رو پیشنهاد کرد در مجله، تئوری مارکسیسم تحت عنوان«ماتریالیسم دیالنیک» مطرح شود. با قبول این پیشنهاد قرار بر این شد که خود ارانی برای گرفتن امتیاز مجله اقدام کند. او ابتدا درخواستی به تاریخ ۲۷/۷/۱۳۱۲ برای کسب مجوز انتشار ماهنامه‌ای با نام «تندر» به وزارت معارف نوشت. رئیس وزارتخانه بدون آنکه درخواست را برای بررسی به شورای عالی معارف ارجاع دهد، با صدور مجوز برای انتشار مجله‌ای تحت این نام موافقت نکرد. ارانی پس از آن نام مجله را به «ماتریالیسم» تغییر داد و در تاریخ ۷/۸/۱۳۱۲ در خواست دیگری به وزارت معارف ارسال داشت. این بار درخواست برای بررسی به شورای معارف ارجاع داده شد، اما دبیرخانه شورا طی نامه‌ای از رئیس کل اداره معارف خواست که طبق تصویب جلسه رسمی شورا به ارانی ابلاغ کند که نام مجله را تغییر دهد. با نامگذاری مجله تحت عنوان ماتریالیسم به دلیل «اروپایی» بودن کلمه موافقت نشد.... سرانجام تصمیم برآن شد که کلمه «دنیا» پیشنهاد شود. اسکندری می‌گوید این کلمه را او با اقتباس از نام مجله فرانسوی، لوموند، که در فارسی به معنی «دنیا» است، پیشنهاد کرده بود.»(ص۲۷۹)

 

چاپ دنیا با دور زدن سانسورچی رضاشاه

پس از آنکه پا انتشار دنیا موافقت شد، ارانی با توجه به تجربه‌ای که قبلا کسب کرده بود، دست به یکسری ترفندها برای انتشار مقالات خاص دنیا زد:«انور خامه‌ای در این زمینه می‌نویسد:«دشواری عمده در انتشار مجله دنیا، گذراندن مقالات آن از سانسور بود. چون به تمام چاپخانه‌ها دستور اکید داده شده بود که هر صفحه‌ای که بالای آن امضای سانسورچی مطبوعات نباشد، نباید چاپ کنند.... ارانی مشاهده کرده بود که محرم‌علی‌خان نه حوصله خواندن این جور مقالات را دارد و نه فرصت آن را. فقط عنوان و صفحه اول مطالب را نگاه می‌کند و اگر ببیند صنعتی یا علمی است، انرا امضا می‌کند و بعد فقط به شماره ترتیب صفحات نگاه می‌کند تا اخر مقاله و بدون خواندن آن را امضا می‌کند و رد می‌شود. ارانی که به این امر واقف شده بود. صفحات مقالات بودار را تقسیم می کرد و در میان صفحات مقالات صنعتی قرار می‌داد. مثلا صفحات مقاله "بشر از نظر مادی" را لای مقاله‌ای درباره رادیوسازی یا اتومبیل جا می‌داد، بعد تمام تمام این صفحات را پشت سر هم شماره‌گذاری می‌کرد و آن را پیش محرم‌علی‌خان می‌برد.»(ص۲۸۵)

 

کنایه ارانی به متجددنماها و ماهوت‌پرستان

اما در مجله دنیا که ارانی آن همه تلاش کرد تا مطالب خاص آن انتشار یابد، چه سخنی بیان می‌شد؟«ارانی درباره محتویات مجله کنایه‌وار می‌نویسد:«پس واضح می‌شود که در مجله دنیا مقالات طویل و عریض راجع به فتح جوشقان، معاشقه یوسف و زلیخا، تحقیقات تازه در اطراف خاله ابوالمظفر عبدالجبار، ناله‌های لامارتین، ترهات گوستاو لوبن و گدابازی‌های شعرای بی‌ذوق و متملق و غیره به هیچ وجه دیده نخواهد شد. صفحات دنیا میدان جنگ‌های قلمی دستجات حیدری نعمتی که با هم خورده حساب‌هایی دارند، نیست.... مجله دنیا برای یک مشت بیکاره که دو غزل حافظ حفظ کرده آنرا به اسم معلومات گنجینه نادانی خود کرده‌اند، نیست. هر کس بپرسد مجله دنیا اگر این مطالب را ندارد پس چه دارد؟ ما با او کاری نداریم. مجله دنیا برای دیگران یعنی برای آن‌هایی که می‌دانند تمدن بشر امروز مافوق این فلاکت‌هاست، می‌نویسیم.» وی با همان تکیه بر همان میانه‌رویش که به گفته خودش نه مانند متجددنماها بر نقصان خط و زبان فارسی و تقلید از اروپاییان تصریح دارد و نه مانند موهوت‌پرستان بر حفظ «فارسی فعلی استادان با دست و دندان» تاکید دارد.»(ص۲۹۲)

 

ردپای دسیسه‌ایی برای ارانی در اسناد به جامانده

ارانی که با مجله دنیا تلاش کرد که به بیان سخنانی درباره اندیشه چپ بپردازد، سرانجام با درگیر شدن در بازی‌های حزبی گرفتار زندان شد:«بررسی اسناد مربوط به بازجویی‌ها، اعترافات و نحوه برخورد با ارانی نشان از دسیسه‌ای علیه ارانی و افراد در ارتباط با وی دارد که کامبخش در مرکز آن قرار داد. اما هدف کامبخش از این کار چه بود؟ چرا کسی که تجربه کار تشکیلاتی داشت و چنانکه خود می‌گوید از هفده سالگی وارد کار سیاسی شده بود، باید دست به چنین کاری بزند و زمینه برچیدن یک جریان و از میان برداشتن شدن مرکز ثقل آن، یعنی ارانی، را فراهم سازد؟ جواب واضح و مشخص است. دستگاه استالینی‌ای که کامبخش عامل آن بود، تحمل وجود و ادامه حیات جریان‌ها و گفتمان‌های مستقل مارکسیستی را نداشت. در یک جمله می‌توان گفت که ارانی و گروهش قربانی تصفیه‌های استالینیستی حاکم در شوروی شدند.»(ص۳۵۶)

 

پرده برداشتن از یک جعل بزرگ تاریخی

مولف در مظان اتهام قرار دادن حزب توده و به ویژه شخص کامبخش در دستگیری ارانی با مرور اسناد تاریخی ممکن و موجه می‌داند:«حزب توده، در سال ۱۳۳۴ه.ش دست به انتشار متن دفاعیات دکتر ارانی زد، اما با دستکاری در سند، مطالب مربوط به کامبخش را حذف و تحریف کرد. منبع متنی که حزب منتشر کرده مشخص نیست، اما واضح است که در این سند براساس مصالح حزبی تغییرات بسیاری اعمال شده است. به احتمال زیاد این حزب متن اصلی را هم از بین برده، زیرا تا به امروز اصل این سند به دست نیامده است. مقایسه این سند با متنی که تحت عنوان«خلاصه لایحه دفاعیات دکتر ارانی» در پرونده پنچاه و پنج نفر، به خط خود ارانی موجود است که پرده از یک جعل بزرگ تاریخی برمی دارد. این‌گونه که مشخص است حزب توده در این سند تمام تلاشش را کرده تا اولا برخلاف اعتقاد دکتر ارانی که کامبخش را «عامل بازی مقدرات عده‌ای جوان» می‌دانست از وی رفع اتهام کند و ثانیا نظر نامساعد ارانی در مورد وی را پنهان دارد. سند حزب توده جریان را طوری روایت می کند که از دیدگاه ارانی مقصر اصلی در گشوده شدن پرونده پنجاه و سه نفر تلقینات و جعل پلیس بوده و اگر کامبخش اعترافی هم کرده، دلیل حیاتی داشته است.»(ص۳۵۸)  

ثبت نظر درباره این نقد
عضویت در خبرنامه